به گزارش مجله خبری نگار، در برخی از این فیلمهای اول، بازیگران گمنامی نقش آفرینی میکنند که هنوز ابتداییترین قواعد دیالوگ گویی را نیاموخته و، چون تجربیات تئاتری دارند، با این پیش فرض که تئاتر، مقدمه ورود به سینما است، خود را مقابل دوربین قرار داده و با همان استانداردهای تئاتری، به نقش آفرینی میپردازند.
این اشکال بزرگ، از دیالوگ گویی گرفته تا مهندسی اکت ها، خود را نشان داده و علیرغم آن که روند ارتباط گرفتن مخاطب با اثر را مخدوش میکند، بلکه زمینههای استهزای آن را نیز فراهم میکند.
این شکل اجرا که مورد تمسخر مخاطبان قرار گرفته، در برخی از فیلمهای جشنواره ازجمله بیرو، لایههای دروغ و ماهان دیده شده است.
حال آن که روند اجرا در تئاتر، بهواسطه ذات این هنر و جایگاه هنرمندان بر روی سن که باید صدا و عملکرد آنها، برای تمام حضار داخل سالن، قابل دسترسی و ملموس باشد، با آنچه در مقابل دوربین سینما رخ میدهد، از تفاوتهای ساختاری بسیاری برخوردار است.
این خلاء بزرگ و مهم، در برخی از آثار اول کارگردانان و بازیگرانی که از تئاتر به سینما کوچ کرده اند، به عینه قابل مشاهده است.
بسیاری از این کارگردانان مولف، دیالوگهای تئاتری مینویسند که قابلیت پردازش حرفهای در سینما را ندارد. همچنان که آن نفس گیریهای بازیگران تئاتر در ادای دیالوگ بر روی سن، در آثار سینمایی، به شکلی عصاقورت داده بیان میشود که فیلم را از ساحت حرفهای خود دور میکند.
بازیگر تئاتر بهواسطه الزام رسایی صدای خود به گوش تمامی حضار، مجبور است طی فرآیندی تکنیکی، بر روی صدا و نفس خود کار کرده و فن بیان خود را متناسب با این رویکرد، پرورش دهد.
در سینما، قواعد فنبیان به کلی متفاوت از تئاتر است. این، هوشمندی یک بازیگر را میرساند که تا چه اندازه میان دیالوگ گویی تئاتری با دیالوگ گویی مقابل دوربین، تفاوت قائل بوده و آن را به نرم تکنیکی و اصیل خود نزدیک کند.
در گذشته بازیگران هوشمندی، چون خسرو شکیبایی، ترازی حرفهای را در این نسبت برقرار کرده و به نمونه شاخصی در این حوزه تبدیل شده است.
اما طی سالیان گذشته، اکثریت قریب به اتفاق بازیگرانی که از صحنههای تئاتر به آثار سینمایی آمده اند، با این مشکل زیرساختی مواجه بوده و به صورت فردی، ضربات بزرگی را بر کیفیت و حتی ماهیت آثار وارد کرده اند.
نگرانی بزرگتر از این بابت است که در بروز چنین روندی، هر چند که بازیگر به آن درجه از حرفهای گری نرسیده باشد، اما کارگردان آن کار با چه توجیهی میتواند نسبت به دیالوگ گوییهای تئاتری بازیگرش، بی تفاوت بوده و آن شکل دیالوگ گویی را در اثرش بپذیرد؟!
در دهههای گذشته، حضور بازیگردان قهار که عموما از چهرههای تئاتری انتخاب میشد، نوسان چنین اتفاقهایی را به حداقل ممکن میرساند، اما با بالا رفتن هزینههای تولید و متعاقب آن، حذف بازیگردان از چرخه فیلمهایی که نابازیگر سینمایی دارند، وخامت این اتفاق، خود را ییشتر نشان میدهد.
کافی است در آثار جشنواره فجر این دوره تامل کنیم تا متوجه شویم آمار فیلمهایی که با نابازیگران سینمایی ساخته شده اند و بحرانهای بزرگی را در دیالوگ گویی تجربه کرده اند، تا چه اندازه زیاد و نگران کننده است.